آیا به دنبال درمانی هستید که اثربخشی آن با پژوهشهای معتبر علمی تأیید شده باشد؟ طرحواره درمانی یکی از این رویکردهاست، به ویژه برای افرادی که با چالشهای ناشی از اختلالات شخصیت دست و پنجه نرم میکنند.
در سال ۲۰۲۲، یک مطالعه جامع و گسترده از نوع “فراتحلیل” (بررسی نتایج چندین پژوهش با کیفیت) در مجله معتبر بینالمللی Frontiers in Psychiatry منتشر شد. این پژوهش با دقت، اثربخشی طرحواره درمانی را بر روی اختلالات شخصیت مورد ارزیابی قرار داد.
جزئیات پژوهش:
محققان ۱۴ کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده (معتبرترین نوع مطالعات بالینی) را که شامل بیش از ۱۰۰۰ شرکتکننده بود، به دقت تجزیه و تحلیل کردند.
یافتههای کلیدی این پژوهش بزرگ چه بود؟
-
کاهش چشمگیر شدت علائم: طرحواره درمانی تأثیرات قابل توجهی (متوسط تا بزرگ) در کاهش شدت کلی علائم اختلالات شخصیت نشان داد.
-
بهبود سلامت روان عمومی: این رویکرد به کاهش آسیبشناسی روانی عمومی در مراجعین کمک کرد.
-
کاهش افسردگی: علائم افسردگی در افرادی که تحت طرحواره درمانی بودند، به طور معناداری کاهش یافت.
-
بهبود روابط بین فردی: مشکلات در روابط بین فردی که اغلب با اختلالات شخصیت همراه است، بهبود پیدا کرد.
-
افزایش کیفیت زندگی: شرکتکنندگان پس از دریافت طرحواره درمانی، کیفیت زندگی بهتری را گزارش کردند.
اثربخشی ویژه:
این نتایج مثبت به ویژه برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) و همچنین اختلالات شخصیت خوشه C (مانند اختلال شخصیت اجتنابی، وابسته و وسواسی-جبری) بسیار برجسته و قابل توجه بود.
نتیجهگیری محققان:
این فراتحلیل، شواهد علمی محکمی ارائه میدهد که طرحواره درمانی یک رویکرد درمانی معتبر و مؤثر برای افراد مبتلا به اختلالات شخصیت است. این روش نه تنها به کاهش علائم اختلال کمک میکند، بلکه به افراد یاری میرساند تا عملکرد کلی و کیفیت زندگی خود را به طور قابل توجهی بهبود بخشند.
به عنوان یک روانشناس متخصص در طرحواره درمانی، مفتخرم که از این رویکرد مبتنی بر شواهد برای کمک به شما در مسیر بهبودی و دستیابی به زندگی شادتر و سالمتر بهره میبرم.
چگونه طرحواره ها زندگی ما را هدایت میکنند ؟
طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای عمیق و فراگیر فکری، هیجانی و رفتاری هستند که در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرند. این طرحوارهها مانند عینکی عمل میکنند که ما از طریق آن دنیا، خودمان و روابطمان با دیگران را میبینیم و تفسیر میکنیم. اما چگونه این “عینکها” میتوانند کنترل زندگی ما را به دست بگیرند؟
-
تحریف ادراکات و تفاسیر: طرحوارهها اطلاعاتی را که با آنها همخوان است، برجسته میکنند و اطلاعات متناقض را نادیده میگیرند یا تحریف میکنند. برای مثال، فردی با طرحواره “نقص/شرم” ممکن است یک تعریف معمولی را حمل بر تمسخر یا ترحم کند. این یعنی ما دنیا را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که طرحوارههایمان دیکته میکنند، میبینیم.
-
برانگیختن هیجانات شدید و ناخوشایند: وقتی موقعیتی طرحوارهای را فعال میکند، هیجانات قدرتمندی مانند غم، اضطراب، خشم یا شرم تجربه میکنیم. این هیجانات اغلب متناسب با موقعیت واقعی نیستند، بلکه شدتشان بازتابی از تجربیات اولیه و دردناک ماست.
-
هدایت رفتارها (سبکهای مقابلهای ناسازگار): برای کنار آمدن با درد ناشی از فعال شدن طرحوارهها، به سبکهای مقابلهای خاصی پناه میبریم:
-
تسلیم: فرد طرحواره را به عنوان یک حقیقت میپذیرد و مطابق آن عمل میکند (مثلاً فردی با طرحواره “وابستگی” دائماً به دنبال تأیید دیگران است).
-
اجتناب: فرد از موقعیتها، افکار یا احساساتی که طرحواره را فعال میکنند، دوری میکند (مثلاً فردی با طرحواره “شکست” از چالشهای جدید پرهیز میکند).
-
جبران افراطی: فرد رفتاری کاملاً متضاد با طرحواره از خود نشان میدهد تا آن را انکار کند (مثلاً فردی با طرحواره “بیارزشی” به شدت به دنبال موفقیت و کمالگرایی است).
-
-
تداوم و تقویت خودکار (چرخههای معیوب): این سبکهای مقابلهای، گرچه در کوتاهمدت ممکن است آرامشبخش باشند، اما در درازمدت خود طرحوارهها را تقویت میکنند. برای مثال، اجتناب از روابط صمیمانه (به دلیل طرحواره “رهاشدگی”)، تنهایی فرد را بیشتر کرده و باور به اینکه “همیشه تنها خواهد ماند” را تأیید میکند.
-
تأثیر بر تصمیمگیریهای مهم زندگی: طرحوارهها انتخابهای ما را در زمینههای حیاتی مانند شغل، روابط عاطفی، و حتی نحوه فرزندپروری تحت تأثیر قرار میدهند، اغلب بدون اینکه خودمان آگاه باشیم. ما ناخودآگاه به سمت موقعیتها یا افرادی کشیده میشویم که طرحوارههایمان را تأیید میکنند.
-
ایجاد الگوهای تکرارشونده در روابط: ما تمایل داریم روابطی را بازآفرینی کنیم که شبیه به تجربیات اولیهمان هستند، حتی اگر آن تجربیات دردناک بوده باشند. این به دلیل آشنایی و “راحتی” ناخودآگاه با این الگوهاست.
-
ارتباط پیچیده با مشکلات روانشناختی: مطالعاتی مانند پژوهش Boterhoven de Haan و همکاران (۲۰۲۲) با استفاده از تحلیل شبکه نشان میدهند که طرحوارههای مختلف چگونه با یکدیگر و با علائم مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب در ارتباط هستند. برخی طرحوارهها ممکن است “مرکزیتر” باشند و تأثیر گستردهتری بر سلامت روان داشته باشند. این نشان میدهد که طرحوارهها میتوانند به صورت یک سیستم پیچیده عمل کرده و سلامت روان ما را کنترل کنند.
درک این مکانیسمها اولین گام برای رهایی از کنترل طرحوارههای ناسازگار و حرکت به سمت زندگی سالمتر و رضایتبخشتر است. طرحواره درمانی به شما کمک میکند این الگوها را شناسایی کرده، ریشههای آنها را بفهمید و راههای سازگارانهتری برای پاسخ به نیازهای هیجانی خود بیابید.
چگونه طرحوارههای ناسازگار را درمان میشود؟ سفری به سوی تغییر
درمان طرحوارههای ناسازگار یک فرآیند هدفمند و ساختاریافته است که هدف آن نه حذف کامل طرحوارهها (که بخشی از ساختار روانی ما هستند)، بلکه تضعیف طرحوارههای ناسازگار، تقویت طرحوارههای سالمتر، و تغییر سبکهای مقابلهای ناکارآمد به سبکهای سازگارانهتر است. این فرآیند معمولاً شامل مراحل و تکنیکهای زیر است:
-
مرحله ارزیابی و آموزش روانی (Assessment & Psychoeducation):
-
شناسایی طرحوارهها: با استفاده از پرسشنامهها، مصاحبه بالینی و بررسی الگوهای زندگی، طرحوارههای اصلی فرد شناسایی میشوند.
-
درک ریشهها: به مراجع کمک میشود تا بفهمد این طرحوارهها چگونه و چرا در تجربیات اولیه زندگی او شکل گرفتهاند.
-
شناسایی سبکهای مقابلهای: مشخص میشود که فرد چگونه با درد ناشی از فعال شدن طرحوارهها مقابله میکند (تسلیم، اجتناب، جبران افراطی).
-
آموزش در مورد مدل طرحواره درمانی: مراجع با مفاهیم کلیدی مانند طرحوارهها، نیازهای هیجانی بنیادین، ذهنیتها (modes) و فرآیند درمان آشنا میشود.
-
-
مرحله تغییر شناختی (Cognitive Techniques):
-
به چالش کشیدن اعتبار طرحوارهها: افکار و باورهای مرتبط با طرحوارهها مورد بررسی دقیق قرار میگیرند.
-
جمعآوری شواهد: از مراجع خواسته میشود شواهدی له و علیه طرحواره پیدا کند و به تدریج نگاه متعادلتری به خود و دنیا پیدا کند.
-
بازسازی شناختی: ایجاد افکار و باورهای جایگزین و سالمتر.
-
-
مرحله تغییر هیجانی (Experiential/Emotive Techniques):
-
این بخش قلب تپنده طرحواره درمانی است و برای تغییرات عمیق ضروری است.
-
تصویرسازی ذهنی هدایتشده (Imagery Rescripting): مراجع به تجربیات دردناک گذشته (که ریشه طرحواره هستند) بازمیگردد و با کمک درمانگر، آن صحنهها را به گونهای بازنویسی میکند که نیازهای هیجانی برآورده نشده او در آن زمان، در محیطی امن تأمین شوند. این به “التیام کودک درون” کمک میکند.
-
کار با صندلی (Chair Work): برای گفتگو بین جنبههای مختلف خود (مثلاً طرحواره در مقابل جنبه سالم، یا ذهنیتهای مختلف مانند کودک آسیبپذیر با والد انتقادگر) استفاده میشود تا هیجانات بیان شده و درک عمیقتری حاصل شود.
-
نوشتن نامه به والدین یا افراد مهم دیگر: برای بیان هیجانات و نیازهای ابراز نشده.
-
-
مرحله تغییر رفتاری (Behavioral Pattern-Breaking):
-
شناسایی الگوهای رفتاری ناسازگار: رفتارهایی که طرحوارهها را تداوم میبخشند، شناسایی میشوند.
-
تمرین رفتارهای جدید: مراجع تشویق میشود تا به تدریج رفتارهای سالمتر و سازگارانهتری را در زندگی روزمره خود امتحان کند که نیازهای هیجانی او را به شکل بهتری برآورده میکنند. این کار اغلب به صورت تکالیف خانگی انجام میشود.
-
-
رابطه درمانی (Therapeutic Relationship) و بازوالدینی حد و مرزدار (Limited Reparenting):
-
درمانگر یک رابطه امن، باثبات و همدلانه با مراجع برقرار میکند.
-
در این بستر، درمانگر به شیوهای “بازوالدینی حد و مرزدار” عمل میکند؛ یعنی برخی از نیازهای هیجانی بنیادین مراجع (مانند پذیرش، همدلی، راهنمایی، محافظت) را که در کودکی به طور مناسب برآورده نشدهاند، در چارچوب حرفهای و محدود رابطه درمانی، تأمین میکند. این به مراجع کمک میکند تا تجربیات اصلاحی داشته باشد.
-
-
کار با ذهنیتها (Schema Mode Work):
-
در بسیاری از موارد، به ویژه برای مشکلات پیچیدهتر، درمان بر روی “ذهنیتها” (حالتهای هیجانی و رفتاری غالب که فرد در لحظات مختلف تجربه میکند، مانند ذهنیت کودک آسیبپذیر، والد انتقادگر، محافظ بیتفاوت، یا بزرگسال سالم) متمرکز میشود. هدف، تضعیف ذهنیتهای ناسازگار و تقویت ذهنیت بزرگسال سالم است.
-
یافتههای پژوهشی مانند مطالعه Boterhoven de Haan و Fassbinder (2021) از طریق مصاحبه با مراجعان و درمانگران، بر اهمیت این اجزا تأکید میکنند:
این مطالعه کیفی نشان میدهد که مراجعان و درمانگران، فرآیندهایی مانند ایجاد یک رابطه درمانی قوی و امن، استفاده از تکنیکهای تجربهای (مانند تصویرسازی ذهنی و کار با صندلی) برای دسترسی و پردازش هیجانات عمیق، و کار بر روی تغییر الگوهای بین فردی و رفتاری را به عنوان عوامل کلیدی در تغییر و بهبودی از طریق طرحواره درمانی شناسایی کردهاند. مراجعان اغلب به این اشاره دارند که چگونه این تکنیکها به آنها کمک کرده تا ریشههای مشکلات خود را درک کنند، هیجانات دردناک را التیام بخشند و راههای جدیدی برای بودن و ارتباط برقرار کردن بیاموزند.